درابجي دامانيا و زندگي در خطوط راه‌آهن هندوستان:
از يتيم‌خانه‌ي پارسيان هندوستان تا سرپرست نگهبانان قطارهاي مسافربري


دوراب دامانياسرويس برون‌مرز – يسنا يزداني: پس از گذشت نزديك به ١٠٠ سال، هنوز هنگامي كه با نفسي عميق در اين سوت مي‌دمم، آوايي بلندش تا نيم‌كيلومتر دورتر شنيده مي‌شود و همان رعشه را بر اندام‌ها مي‌اندازد.
اين سوت كه آرم ساخته شده در انگلستان را بر روي خود دارد، سوتي كه يك‌سر آن زنجير نقره و سر ديگر آن قلابي براي وصل شدن به جيب دارد، وظيفه‌اش بود تا صدايش از كابين نخست نزديك موتور قطار، تا كابين نگهبان كه ١٢ يا ١٣ كابين عقب‌تر بود، شنيده‌شود.
آ.ب دامانيا با اشاره به سوت نگهباني يادگاري كه از درابجي ام دامانيا، عموي خود دارد، دردنباله‌ي خاطرات بالا، از زندگي او و كارهايش مي‌گويد.
زرتشتيان پيش و پس از استقلال هندوستان، نقش گسترده‌اي در سيستم خطوط راه‌آهن هندوستان داشته‌اند.
برادر بزرگتر پدر «آ.ب دامانيا»، «درابجي ام دامانيا»، پس از اينكه سال نخست و دوم دبيرستان را در يتيم‌خانه‌ي پارسي «لالباگ» در بمبيي گذراند، به‌عنوان كارمندي براي يك تاجر پارسي كه مغازه‌اي از كالاهاي عمومي در «لاهور» كه هم‌اكنون در پاكستان قرار گرفته، داشت، در دهه‌ي 1910 كار مي‌كرد.
او در آن زمان ٢٠ سال سن داشت و از درآمد خود و رفتار دارنده‌ي مغازه، خشنود نبود.
روزي يكي از افرادي برجسته‌ي انگليسي براي خريد وارد مغازه مي‌شود و درابجي با او پيوند دوستي برقرار مي‌كند.
مرد انگليسي در گفت‌وگوي خود با درابجي مي‌گويد كه او سرپرست خطوط راه‌آهن شمالي در دهلي است و شماره و كارت دفترش را به او داد. او بسيار تحت تاثير درابجي قرار گرفت و گفت: « اگر زماني در زندگي خود، نيازي به كمك داشتي با من تماس بگير.»
چندين ماه‌ بعد، درابجي پس از مجادله‌اي با مديرش، با يك كيف و چند روپيه در جيب خود، محل كار و زندگي خود را رها كرد. او نزد مرد انگليسي رفت و قول او را يادآورشد. او نيز كاغذي به وي داد كه حتي پيش از اينكه لباس‌كاري براي او دوخته‌شود، او به‌عنوان كسي كه بليط را از مسافران قطار مي‌گيرد، استخدام شد.
پس از چندين سال كار در اين مقام، آموزش‌هايي ديد و به نگهبان قطارهاي كالاي خطوط شمالي پيشرفت شغلي پيداكرد.
او براي برادرزاده‌اش از روزهايي گفته كه شبانه‌روز در قطار بوده و آن هم در حالي كه كابين نگهبانان برق نداشته و تنها يك چراغ نفتي روشني‌ده كابين او بوده‌است.
درابجي دوباره پس از چندين سال، توانست به نگهبان قطارهاي مسافربري پيشرفت مقام پيداكند و سپس به قطارهاي «سهارانپور» و به خطوط راه‌آهن شمال غربي(NWR) فرستاده‌شد.
در اين زمان، به او در محله‌ي راه‌آهن، خانه‌اي داده‌شد و پس از اينكه حقوق و درآمد او افزايش يافت، به‌فكر يافتن شريك زندگي افتاد. در سال ١٩٢٠ به بمبيي رفت و با «دوهان فيتر»، يك بانوي پارسي ازدواج كرد و او را به‌همراه خود به «ساهارانپور» برد.
اما همسرش پس از به‌دنيا آمدن دخترشان از بيماري عفونت پس از زايمان، درگذشت و درابجي به‌شوند دشواري بزرگ‌كردن تنها فرزند دخترش، خود را زودتر از زمان تعيين شده، از خطوط راه‌آهن بازنشسته‌كرد و در سال ١٩٣٥ به بمبيي بازگشت.
او سپس با شركت تاتا به‌عنوان كارمند تا وسط‌هاي سال 1950 كه بازنشسته‌شد، همكاري كرد.
درابجي در سال ١٩٦٣، زندگي را بدرود گفت.